سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردى از کارگزاران او کاخى شکوهمند بر افراخت امام فرمود : ] نقره‏ها سر برآورده خود را مى‏نمایاند ، این بنا توانگرى تو را رساند . [نهج البلاغه]
 

 
   

دل نوشتها - موسسه ی حقوقی ارشد 09331316238 - 09364113840
 
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:2بازدید دیروز:22
 

رضا مداحی :: 86/11/20::  7:8 عصر



وضعیت حجاب قبل از اسلام چگونه بود؟ کیفیت حجاب همسران پیامبر و امامان علیهم‏السلام چگونه بود و آیا آنها از چادر استفاده مى‏کردند و بر فرض لزوم حجاب و چادر، چرا از چادر مشکى استفاده مى‏شود و از رنگ‏هاى دیگر استفاده نمى‏شود؟
چادر به صورتى که در میان ایرانیان معمول است - چادر بلند که تا پایین پا مى‏رسد - در میان عرب‏ها معمول نبوده، ولى چیزى شبیه نیمه چادر، رایج بود و ظاهراً منظور از «جلباب» هم - که در آیات قرآن آمده - اشاره به همین است؛ چیزى که نه مثل مقنعه و روسرى کوتاه بوده، نه مثل چادر خیلى بلند؛ این حجاب، شاید تا کمر و کمى پایین‏تر مى‏رسیده است و آن بزرگواران از آن استفاده مى‏کردند. عرب‏ها از پوششى به نام «درع» که پیراهن بلندى بوده و «ملحفه» که همان چادر بوده است و مقنعه، استفاده مى‏کردند. از روایات استفاده مى‏شود که این بزرگواران، هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مى‏کردند و درع هم پیراهن بلندى بوده که تا پشت پا مى‏رسید و آستین‏هایش بلند و گشاد بوده و ملحفه هم چادرى بوده که به خودشان مى‏پیچند. در آداب نمازگزار هم آمده که زن در موقع نماز، اگر بخواهد حجاب کاملى داشته باشد، باید از مقنعه، درع و ملحفه استفاده کند.1
لازم است توجه داشته باشیم که پوشش و لباس، همواره با انسان بوده، زنان بیش از مردان در همه تمدن‏ها، داراى پوشش بوده‏اند. در تمدن فینیقى‏ها که چهار هزار سال پیش از میلاد مى‏زیستند، زنان آنها داراى حجاب بودند و براى پوشش خویش از پارچه‏هاى سرخ رنگ استفاده مى‏کردند.2 زنان آریایى نیز داراى حجاب بودند؛ به ویژه زنان طبقات بالاى اجتماعى آنان که برایشان حجاب داراى ارزش ویژه‏اى بود.3 در بین یونانیان رسم بود که زنان حتى صورت‏هاى خویش را با قسمتى از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و زنان مجبور به نشستن در حرم‏سراها بودند و حتى تعلیم و تعلم، توسط مادران و دایگان انجام مى‏شد. 4
آشوریان و کلدانیان نیز داراى حجاب بودند، یکى از نویسندگان مى‏گوید: «زنان بابل و آشور، تنها آنان که عفیف بودند و شوهر داشتند، داراى حجاب بودند». 5
همچنین زنان اسپارتى، محجبه بودند. دختران اسپارتى، پس از شوهر کردن، حجاب مى‏گرفتند. نقش‏ها و تصویرهایى که از زنان اسپارتى باقى مانده است، حکایت از این دارد که زنان اسپارتى، سر را مى‏پوشاندند و صورت را باز مى‏گذاشتند و هنگامى که به کوچه و بازار مى‏رفتند، داراى حجاب بودند.6
همین طور رومیان، کارتاژى‏ها، چینى‏ها، هندى‏ها، ایرانیان باستان، ایرانیان اشکانى و ساسانیانى، همه داراى حجاب بوده‏اند.7 در تورات و کتاب‏هاى مقدس نیز سفارش به حجاب شده و عذاب بى‏حجابى، بیان شده است.8
با این حال، موج فساد، برهنگى و بدحجابى، در غرب جدید آغاز شد و کم کم به جوامع دیگر سرایت کرد.
ویل دورانت مى‏گوید: «فساد اخلاقى [در جامعه آن روز غرب‏]، نشانه آزادگى و خردمندى بود و هرزه‏گى، به صورت نوعى‏آداب رایج در آمده بود. در فرانسه قرن 18، زنى که تنها به شوهر خود دل بسته بود، یادگار دوران‏هاى گذشته به شمار مى‏آمد و زناشویى، فقط وسیله اى براى حفظ نام خانوادگى و انتقال ثروت بود».9
مونتسکیو مى‏نویسد: «مردم پاریس، هر مردى را که زنش را تنها از آن خود بداند، مخل آسایش اجتماعى مى‏دانند و هر زن، عاشقى داشت و هر شوهرى، معشوقه‏اى».10
این فساد و بى‏بندوبارى، با رنسانس علمى در اروپا شروع شد و توسط روشنفکران غرب زده، به جهان سوم راه یافت؛ ابتدا در دولت عثمانى و کم کم به کشورهاى دیگر نفوذ کرد. در ایران، اولین بار، بى‏بندوبارى و بدحجابى، توسط شاه عباس کبیر با پذیرفتن برادران «شرلى» شروع شد و مى‏توان شروع جریان غرب زدگى مستمر را از دوران فتحعلى شاه دانست.11
بعد از این دوره، رضاخان در ایران و آتاترک (مصطفى کمال) در ترکیه و امان‏الله خان در افغانستان، مأمور کشف حجاب شدند.
بنابراین، آغاز بى‏حجابى و بدحجابى را مى‏توان دوران تحول و رنسانس در اروپا دانست.12
برترى چادر مشکى‏
در بین رنگ‏ها، رنگ‏هاى تیره و مشکى، در تأمین حجاب حداکثرى بانوان در بیرون منزل، مؤثر هستند.
علاوه بر این، رنگ مشکى پوشاننده رنگ‏هاى دیگر است و زیر آن، هر لباس رنگى دیگرى را که باشد، مى‏پوشاند. ضرب المثل معروف «بالاتر از سیاهى رنگى نیست»، اشاره به همین واقعیت است که رنگ سیاه، برترین رنگ‏هاست و تمام رنگ‏هاى دیگر، در مقابل آن، رنگ مى‏بازند.
آرامش بیشتر
قرآن مجید مى‏فرماید: «پرده سیاه و تاریک شب، روز را مى‏پوشاند».13 در برخى از تفاسیر آمده است: ساکنان زمین، پس از تحمل چند ساعت گرما و رنج و کار و فعالیت روزانه، طالب سکون و آرامش شب مى‏شوند و شب، ساکنان زمین را در چادر سیاه و مشکى خود مى‏پوشاند.
«پرده سیاه و تاریک شب را به منزله لباس و پوشش قرار دادیم». در این آیه، تاریکى شب، به پرده و پوشش گسترده، تشبیه شده است که همه اجسام را مى‏پوشاند؛ همان گونه که جلباب و چادر مشکى، تمام بدن و لباس بانوان را در مقابل نامحرم مى‏پوشاند.
برخى جلباب را به چادر شب معنا کرده‏اند. به نظر مى‏رسد به دلیل دو ویژگى گستردگى در پوشش و رنگ مشکى که در جلباب، چادر مشکى و پرده تاریک شب موجود مى‏باشند، به چادر شب معنا شده است.
نگاه‏شکنى و آسایش بیشتر
در روان‏شناسى رنگ‏ها، چنین آمده است: سیاه به معناى «نه» است. رنگ مشکى، اثر کاهش تحریک‏هاى روحى و روانى دارد؛ چون رنگى صامت و غیرمحرک است و واکنش مهمى در بیننده ایجاد نمى‏کند، از این رو، یکى از بهترین ابزارهاى کاهش واکنش‏هاى روانى است و نه تنها موجب جلب توجه دیگران نمى‏شود، بلکه به عدم توجه کمک مى‏کند. به همین دلیل، در هنگام برخورد با جنس مخالف و غیرمحارم، استفاده از چادر مشکى، اثرات مطلوبى از نظر کاهش حالات و امیال جنسى دارد. خداوند در سوره نور، ضمن آموزش حدود مراقبت‏هاى اولیه در شیوه رویارویى با غیرمحارم در آخر آیه، خطاب به زنان مى‏فرماید: «نباید زنان پاى خود را چنان به زمین بکوبند که صداى زینت‏آلاتشان شنیده شود (و سبب تحریک نامحرم گردد)». بنابراین، مى‏توان گفت که چون لباس‏هاى رنگارنگ، سبب جلب توجه نامحرم و تحریک جنسى مى‏شوند، مطلوب نمى‏باشند؛ اما چون حجاب و چادر مشکى، باعث جلب توجه نمى‏گردد، رنگى مطلوب است. معمولاً بانوانى که اعتقاد راسخ به لزوم پوشیدگى بیشتر در برخورد با نامحرم دارند، چادر مشکى را مى‏پسندند؛ زیرا این رنگ، بدن را بیشتر و بهتر مى‏پوشاند.
از سوى دیگر، وقتى رنگ مشکى در کنار رنگ دیگرى قرار مى‏گیرد، تأثیر آن را تقویت مى‏کند و خصلت آن رنگ را مورد تأیید قرار مى‏دهد. اگر یک پنجره رنگین، در کنار میز سیاهى قرار بگیرد، هر بیننده‏اى که به آن سو بنگرد نگاه او ناخودآگاه به طرف پنجره جلب خواهد شد و اصلاً به صفحه سیاه میز توجهى نخواهد کرد. رنگ سیاهِ میز، خاصیت جلوه‏نمایى خود را نفى کرده، در عوض، خاصیت رنگ پنجره را تقویت مى‏کند. به همین علت، وقتى خانمى چادر مشکى به سر مى‏کند و در خیابان راه مى‏رود، ناظرى که از دور به او و اشیاى رنگى اطراف او، مثل ماشین‏ها و مغازه‏ها نگاه مى‏کند، بى‏اختیار، اشیاى رنگى نظر او را به خود جلب مى‏کنند. بسیارى از اوقات، بیننده به رنگ مشکى اصلاً توجهى نمى‏کند.
بنابراین، بانوانى که مى‏خواهند به بهترین شیوه، عفت و پاکدامنى خود را حفظ کنند و از نگاه‏هاى آلوده در امان باشند، از حجاب و چادر مشکى استفاده مى‏کنند.
چادر مشکى، بدن بانوان را در مواجهه با نامحرمان به طور یکنواخت و در عین حال به روش ساده و معمولى و به دور از تجمل، مى‏پوشاند.
وقار و هیبت معنوى بیشتر
در برخى کتاب‏هاى مربوط به روان‏شناسى رنگ‏ها، چنین آمده است: رنگ سیاه در بعضى موارد دلیل بر وقار و سنگینى و شیک‏پوشى است. رنگ مشکى نمایانگر قدرت و اقتدار است.
خصوصیت دیگر رنگ مشکى آن است که باعث هیبت و ابهت بیشترى مى‏شود و به دلیل همین خصوصیت، غالباً حاکمان و بزرگان براى اظهار شکوه و جبروت خویش، از لباس‏هاى مشکى استفاده مى‏کنند.
به نظر مى‏رسد که انتخاب رنگ مشکى براى عمامه سادات و فرزندان پیامبر نیز به اعتبار ویژگى احتشام و هیبت معنوى است. به همین جهت، در برخى روایات گفته شده که رنگ مشکى، کراهت دارد؛ مگر در عبا (چادر)، عمامه و کفش.14
امروزه نیز لباس رسمى برخى شخصیت‏ها، مثل قضات و وکیل‏ها، به ویژه در مراسم ویژه و رسمى، غالباً مشکى و یا سرمه‏اى است و ورزشکاران نیز زمانى که در رژه رسمى شرکت مى‏کنند، غالباً کت و شلوار مشکى یا سرمه‏اى مى‏پوشند. با توجه به همین ویژگى، استفاده بانوان از حجاب و چادر مشکى، باعث نوعى والایى و هیبت معنوى مى‏گردد و سبب مى‏شود که مردان نامحرم، در برخورد با آنان، حریم گیرند.
با وجود بهره‏ها و آثار متعدد ذکر شده براى حجاب مشکى، متأسفانه برخى مطبوعات در سال‏هاى اخیر، به طور غیرمنطقى و با تمسک به شبهاتى، در جهت سست کردن پایه‏هاى حجاب اسلامى در ذهن بانوان و گسترش بدحجابى و بى‏حجابى، گام برداشته‏اند.
نشاط و اعتماد بیشتر
حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: «پوشیدگى زن، برایش، بهتر است و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏سازد».15
از این رو، احکام الهى بیش از آن‏که به محدودیت لذت‏ها منجر شوند، به ماندگارى لذت‏ها و پایدارى نشاط و خوشى‏ها مى‏انجامند. از این رو، اگر چه حجاب از یک سو براى خانم‏ها محدودیت است و موجب خستگى و زحمت مى‏باشد، اما از سوى دیگر، اوج احساسات را سالم نگه مى‏دارد و عاطفه‏ها و محبت‏ها را در کانون گرم خانواده، متمرکز مى‏سازد و زن و مرد را از بى‏تفاوتى نسبت به همدیگر، در نظام خانواده، نجات مى‏دهد و این بحرانى است که هم اکنون دامن‏گیر جوامع غربى شده است؛ به طورى که در هنگام برپایى کانون خانواده که باید بر اساس عشق و محبت تحکیم شود و مهم‏ترین ابزار آن، میل جنسى نسبت به یکدیگر است، این میل، رو به افول گذاشته و بنیان خانواده‏ها را متزلزل ساخته است. همچنین عشق و عاطفه همسران نسبت به یکدیگر قبل و بعد از ازدواج - به دلیل روابط متعدد - کاهش مى‏یابد؛ در حالى که با رعایت حجاب برتر، نشاط کانون خانواده و اعتماد آنان نسبت به یکدیگر، بیشتر خواهد شد.

1. مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، سوره نور، آیه 31.
2. دائره المعارف القرآن العشرین، ج 3، ص 335.
3. سید محمود مدنى، فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص‏245.
4. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ص 235.
5. سید رضا پاک‏نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 3، ص 183.
6. فساد، سلاح تهاجم فرهنگى، ص 259.
7. همان، ص 267-260.
8. تورات یا عهد قدیم، ص 1011 - 1002.
9. تاریخ تمدن، ج 19، ص 4.
10. همان، ج 9، ص 328.
11. فساد سلاح تهاجم فرهنگى، ص 79-78.
12. همان، ص 77-76
13. اعراف، آیه 3.
14. مستدرک، بحارالانوار، ج 5، ص 279.
15. همان، ج 14، باب 7

رضا مداحی :: 86/9/1::  11:29 صبح


طبق ماده۱۰۵۹ قانون مدنى ایران نکاح زن مسلمان ایرانى با مرد غیرمسلمان جائز نیست و براساس ماده۱۰۶۰ همین قانون ازدواج زن ایرانى با تبعه خارجى در مواردى هم که مانع قانونى نداشته باشد، موکول به اجازه مخصوص از طرف دولت ایران است حتى دولت مى تواند براساس ماده۱۰۶۱ قانون مدنى ازدواج بعضى مستخدمین و مأمورین رسمى و محصلین دولتى را با زنى که داراى تابعیت خارجى باشد موکول به اجازه مخصوص کند و الا هر فرد خارجى که بدون اجازه قانونى با زن ایرانى ازدواج کند به حبس تأدیبى از یک تا ۳سال محکوم خواهد شد. در این مبحث به قوانین و مقرراتى اشاره خواهیم کرد که به موجب آن بانوان ایرانى مى توانند با مردان خارجى (غیرایرانى) ازدواج کنند. طبق ماده یک آیین نامه اجرایى زناشویى بانوان ایرانى با اتباع خارجى و در اجراى ماده۱۰۶۰ قانون مدنى به وزارت کشور اجازه داده شده است در صورت رعایت مقررات مربوطه به بانوان ایرانى اجازه ازدواج داده شود. این مقررات عبارتند از:
۱- درخواست مرد و زن دائر بر تقاضاى صدور پروانه اجازه زناشویى.
۲- گواهینامه از مرجع رسمى کشور متبوع مرد دائر بر بلامانع بودن ازدواج او با زن ایرانى و به رسمیت شناختن این ازدواج در کشور متبوع خود، لازم به توضیح است، در صورتى که دریافت چنین گواهینامه اى براى مرد مقدور نباشد، وزارت کشور مى تواند بدون دریافت مدارک فوق و در صورتى که زن متقاضى ازدواج راضى به آن باشد، پروانه زناشویى را صادر کند والا در صورتى که زن ایرانى خواهان این گواهینامه باشد، وزارت کشور حق ندارد چنین پروانه اى را صادر کند.
نکته مهمى که در رابطه با ازدواج زنان ایرانى با مردان خارجى مطرح است، مسأله دین مردان اتباع خارجى است زیرا طبق بند۳ این آیین نامه در صورتى که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى غیرمسلمان و زن ایرانى مسلمان باشد، مرد متقاضى باید گواهى تشرف به دین مبین اسلام و یا استشهاد مربوط به آن را به وزارت کشور تقدیم کند والا ازدواج زن مسلمان ایرانى با مرد غیرمسلمان خارجى ممکن نخواهد بود. مسأله تشرف به دین مبین اسلام با مراجعه به مراجع یا علما و یا مراکز اسلامى و فرهنگى داخل و یا خارج از کشور امکانپذیر است.
علاوه بر موارد فوق مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى باید مدارک ذیل را نیز تقدیم وزارت کشور کند:
۱- گواهینامه اى مبنى بر اینکه مرد مجرد است یا متأهل از مراجع رسمى محلى یا مأمورین سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد در کشور اقامت زن.
۲- گواهى نداشتن پیشینه بد ومحکومیت کیفرى از مراجع رسمى محلى یا مأموران سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد وهمچنین گواهى عدم سوءپیشینه کیفرى از مراجع مربوط به کشور متبوعه زن (ایران) در صورتى که مرد بیگانه در ایران اقامت داشته باشد.
۳- گواهى از مراجع محلى یا مأموران سیاسى و کنسولى کشور متبوع مرد مبنى بر وجود استطاعت و توانایى مالى زوج و همچنین تعهد نامه ثبتى از طرف مرد دائر بر اینکه مرد بتواند هزینه و نفقه زن و اولاد (شامل خوراک، پوشاک، مسکن، هزینه دارو و درمان وسایر موارد ضرورى در زندگى) و هرگونه حق دیگرى که زن نسبت به او پیدا کند را در صورت بدرفتارى یا ترک زوجه و طلاق پرداخت کند.
ضمناً وزارت کشور مى تواند جهت رفاه حال زنان ایرانى براى حسن انجام وظایفى که طبق مقررات قوانین ایران مرد خارجى در قبال زن ایرانى دارد (مانند داشتن روابط حسنه و حسن سلوک و امثال آن در تمام مدت زناشویى و همچنین جهت اداره درست مالى زوجه و فرزندان تحت حضانت او و مسائل دیگرى که ممکن است هنگام جدایى یا طلاق براى زن ایرانى پیش آید و یا براى پرداخت هزینه مراجعت همسر ایرانى مطلقه تا محل سکونت او به ایران تضمین هاى مناسب ولازم) را از شوهر خارجى مطالبه کند و مرد خارجى باید فرمهایى را که در این رابطه توسط وزارت کشور تهیه شده است پر کند و تضمین لازم را ارائه دهد.
در صورت رعایت مقررات فوق و اخذ تضمین هاى لازم ومناسب وزارت کشور به استانداریها و فرمانداریها و همچنین پس از کسب اجازه یا موافقت وزارت امورخارجه به بعضى از نمایندگان سیاسى و کنسولى ایران درخارج از کشور اجازه خواهد داد پروانه زناشویى زنان ایرانى با مردان خارجى را در محل مربوطه به صورت مستقیم صادر و سپس مراتب را جهت ثبت در دفاتر مخصوص ازدواج به ادارات ثبت احوال اعلام کنند.
نکته مهمى که در حقوق بین الملل خصوصى و در رابطه با ازدواج زنان ایرانى در خصوص تابعیت آنها بعد از ازدواج مطرح است، این است که بعضى از کشورها طبق قوانین خود بلافاصله تابعیت خود را به زن خارجى تحمیل مى کنند که در اینجا به بعضى از آنها اشاره مى کنیم، به عنوان مثال اگر زن ایرانى با مردى که تبعه یکى از کشورهاى اتیوپى، اسپانیا، افغانستان و یا ایتالیا، بحرین، سنگال، سوئیس، سوازیلند، عربستان سعودى، قطر، ویتنام و یا یونان باشد، ازدواج کند، بعد از ازدواج بلافاصله تابعیت مرد خارجى به زن ایرانى تحمیل مى شود. و طبق قوانین کشور متبوع مرد با او برخورد مى کنند اما استثنائاتى نیز در این رابطه وجود دارد که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم به عنوان مثال طبق ماده۱۰ قانون تابعیت ایتالیا زن خارجى تابعیت شوهر خود را بعد از ازدواج تحصیل مى کند مگر آنکه اقامتگاهش در خارج بوده و یا این اقامتگاه را به خارج انتقال دهد. طبق قانون مربوط به تابعیت کشور بلژیک تابعیت بلژیکى به زن خارجى که با مرد بلژیکى ازدواج کند تحمیل مى شود، مگر آنکه عدم پذیرش خود را ظرف مدت ۶ماه از تاریخ عقد ازدواج با تسلیم اظهار نامه اى اعلام کند. طبق ماده۷ قانون تابعیت بحرین مصوب۱۹۶۳ بانوان خارجى با موافقت مقامات امنیتى مى توانند پس از دوسال به تابعیت دولت بحرین درآیند. در کشور سنگال نیز دولت این کشور حق دارد ظرف یکسال بعد از عقد، مخالفت خود را با تحمیل تابعیت مرد به زن اعلام کند. طبق ماده۶ قانون تابعیت کشور عربستان موافقت وزارت کشور در رابطه با تحمیل تابعیت مرد به زن پس از ازدواج ضرورى است. طبق ماده۲۳ قانون تابعیت کشور ویتنام تابعیت این کشور به زن خارجى تحمیل مى شود، مگر آنکه در حین انجام مراسم ازدواج طى اظهارنامه رسمى که توسط زن ارائه مى شود، انصراف وى از قبول تابعیت ویتنام ارائه شود. در کشور یونان نیز چنین است که اگر زن نخواهد تابعیت شوهر را بپذیرد باید طى اظهارنامه رسمى مراتب تمایلش را مبنى بر حفظ تابعیت اصلى یعنى کشور خود را اعلام کند و الا در صورت عدم اعلام رسمى تابعیت شوهر به زن ایرانى یا هر زن خارجى تحمیل خواهد شد.
پس از طى این مراحل و کسب اجازه ازدواج از سوى مقامات صلاحیتدار دستورالعملى براى ثبت ازدواج اتباع خارجى با اتباع ایرانى وجود دارد که باید از سوى طرفین رعایت شود. این دستورالعمل مى گوید اگر زن خارجى داراى دفترچه پناهندگى و یا گذرنامه و اقامت مجاز در ایران باشد، مراحل ثبت ازدواج از طریق نیروى انتظامى (امور اتباع خارجه) انجام و براى بانوى خارجى پس از ثبت قانونى ازدواج شناسنامه ایرانى صادر مى شود، اما اگر طرف خارجى مردى باشد که بخواهد با زن ایرانى ازدواج کند که در این رابطه پروانه از طریق استاندارى صادر مى شود. به این صورت که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى که داراى گذرنامه است بعد از حضور زوج و زوجه نزد کارشناس مربوطه گذرنامه مرد خارجى مورد بررسى قرار مى گیرد و در صورتى که پاسپورت او داراى اعتبار بوده (منظور اعتبار ۴ساله یا ۵ساله پاسپورت است) و علاوه بر این شرط داراى اقامت مجاز در کشور ایران نیز باشد، به همراه سایر مدارک زوجه و فرمهاى مربوطه که از سوى دوطرف متقاضى ازدواج پر و تکمیل شده باشد، پروانه زناشویى صادر مى گردد. لازم به توضیح است، پروانه زناشویى پس از بررسى دقیق کلیه مدارک و پرکردن فرمها و همچنین مکاتبه با اداره اطلاعات و نیروى انتظامى استان مربوطه و اخذ موافقت ادارات مذکور دائر بر بلامانع بودن این ازدواج با امضاى استاندار که به نمایندگى از سوى وزیر کشور امضا مى کند در ۷نسخه صادر مى شود که برگ اول آن به متقاضى ازدواج با زن ایرانى تحویل مى شود تا جهت اخذ پروانه اقامت ازدواجى به نیروى انتظامى استان مراجعه کند و پس از اخذ پروانه مذکور هر دو پروانه را یعنى پروانه زناشویى و پروانه اقامت ازدواجى را به عاقد رسمى ازدواج ارائه و عقد رسمى انجام مى پذیرد. شش برگ دیگر نیز به مراجع مربوطه دیگر مانند اداره ثبت احوال، اداره اطلاعات و ادارات دیگر مثل وزارت خارجه، وزارت کشور و نیروى انتظامى ارسال خواهد شد و یک نسخه نیز در استاندارى نگهدارى مى شود و بدین صورت، پس از طى این مراحل زن ایرانى به عقد و ازدواج مرد خارجى درمى آید. نکته اى که زنان ایرانى باید هنگام ازدواج با مردان خارجى از آن غفلت نکنند، این است که اگر مرد خارجى قبلاً ازدواج کرده باشد، باید براى ازدواج مجدد سند قانونى طلاق و یا فوت همسر اول خود را ارائه کند و گواهى مجرد بوده خود را از سفارت یا کنسولگرى کشور خود ارائه دهد، مگر آنکه مرد خارجى متقاضى ازدواج پناهنده بوده و چون شخص پناهنده هیچ گونه رابطه اى با سفارت کشور خود ندارد لذا ارائه گواهى تجرد و امثال آن در خصوص چنین شخصى منتفى است. مراجع صلاحیتدار ایرانى موظف هستند به جاى مدارک مذکور تعهدى از زوجه بگیرند که استاندارى هیچ گونه مسؤولیتى در قبال عواقب بعدى این ازدواج نخواهد داشت و در صورتى که مرد متقاضى ازدواج با زن ایرانى که پناهنده است، داراى همسر قبلى بوده باشد عواقب آن بر عهده زوجه ایرانى است که این ازدواج را پذیرفته است. در پایان این مقاله لازم است به چند نکته ضرورى اشاره کنم:
۱- ازدواج اتباع افغانى داراى کارت آبى رنگ با اتباع ایرانى به طور کامل ممنوع است.
۲- ازدواج اتباع عراقى داراى کارت سبز با اتباع ایرانى پس از انجام مراحل مندرج در دستورالعمل شماره‎/۵۲۶۸م پ مورخه ۷۰‎/۶‎/۲۳ ارسالى به کلیه استانداریها بلامانع است. طبق این دستورالعمل رسیدگى به درخواستهاى ثبت ازدواج تا صدور پروانه بر عهده استانداریها گذاشته شده است
.


:: RSS ::
::پیوندهای روزانه::
حقوق واحد تهران شمال [180]
دست نوشته های یه دختر تنها [200]
دو کلمه حرف حساب [103]
عباس قربانی [103]
ایمان امروز [266]
[آرشیو(5)]

::تعداد کل بازدیدها::

53099

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::درباره من::
دل نوشتها - موسسه ی حقوقی ارشد 09331316238 - 09364113840
::لوگوی من::
دل نوشتها - موسسه ی حقوقی ارشد 09331316238 - 09364113840
::لوگوی دوستان::


::لینک دوستان::
تنهایی......!!!!!!
.: شهر عشق :.
::وضعیت من در یاهو::
::فهرست موضوعی یادداشت ها::
::آرشیو::
::جستجوی وبلاگ::
 :جستجو
::اشتراک::